چنگیزسیبیلی اینجاست...






پرسپولیسم تنها کاری که تونستم برات بکنم این بود که وقتی بچه ها میخواستن پرچمتو ۱۰۰ تومن بین هم مبادله کنن فریاد بزنمو بگم پرسپولیسی نیستی اگه کمتر از ۱۰ میلیون بفروشی اصن پرچم پرسپولیس قیمت نداره و عرق پرسپولیسی همو رو بلند کنمو صدای اونا دربیاد که کمتر از ۲۰ بفروشی پرسپولیسی نیستی . کمتر از ۳۰ پرسپولیسی نیستی .

و اینکه جلو رفتن پسر عموی روح الله باقری برای پیوستن به تیم نوجوانان استقلالو بگیرمو بگم پسر تو باید تو پرسپولیس توپ بزنی نه استقلال . فقط پرسپولیس

تبریک به تیمم  که قهرمانیاش هرسال بیشتر و بیشتر میشه

تبریک به طرفدارای واقعی تیم :)


فیلم آلفا بر اساس زندگی انسان های اولیه است که پسر رئیس قبیله از یه تپه پرت میشه پایین کسی نمی تونه نجاتش بده بنابراین اونا پسر رو تو محل حادثه ترک میکنن قبل این سفر پدر درباره گرگ ها و رئس قبیله گرگ ها که آلفا نام داره به پسرش میگه . زبان فیلم یک زبان خیالی هست و این فیلم برخلاف باقی فیلما ارزش دوبار دیدن رو داره 


بعد از ظهر داشتیم میخوابیدیم 
داداشم نشسته بود بهش گفتم خب بخواب اومد بخوابه بالشو از زیر سرش کشیدم
 بابام اینو دید اومد یکی خوابوند زیر گوش راستم بعد یکی هم زیر گوش چپم
مادرم اینو دید اومد یه عالمه داداشمو زد
بابام اینو دید یه مشت زد تو کلیه ام
 ‌رفتم تو اتاق داداشم با کمربند بابام منو زد
اومدم بیرون دیدم داداشم داره بابامم میزنه

امروز صبح رفتم پیش استاد منو جلو آقای ملکی شست گذاشت هر چی تو دهنش بود بهم گفت :|

هی میگفت من اینقد مقاله اتو تصحیح کردم تاحالا than رو اونجا گذاشتم ؟!! 

بعد از ظهر نشسته بودم دیدم استاد اس ام اس داد گفت ساعت سه بیا اتاقم 

نگو استاد فک کرده بود صبح به اندازه کافی فوش نداده بهم گفته بود برم باز منو بشوره  دوباره یه دورم ساعت سه منو شست پهن کرد. فردا زنگ نزنه بگه بیا فوشت بدم صلوات 

+ یه زمانی زندگی ما هم اینجوری بود ولی الان رابطه مون بر اساس احترام متقابل .



ﻓﺮﻭﺭﺩﻦ :ﺳﻤﺎﻕ

ﺴﻞ ﻨﻨﺪﻩ ﻭ ﺑ ﺭﻭﺡ ﺍﻣﺎ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋ

ﺍﺭﺩﺒﻬﺸﺖ : ﺯﺭﺩﻮبه

ﺑﺎﺯﻮﺵ ﻭ ﺩﻟﻘ

ﺧﺮﺩﺍﺩ : ﺎﺭ

ﺑ ﺛﺒﺎﺕ ﺍﻣﺎ ﺑﺎﻭﻓﺎ


ﺗﺮ : ﺩﺍﺭﻦ

ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺍﻣﺎ ﻧﺴﺐ ﻭ ﺳﺮﺩ

ﻣﺮﺩﺍﺩ : ﻓﻠﻔﻞ ﻗﺮﻣﺰ

ﺮﺍﻧﺮ ﻭ ﺟﺬﺍﺏ ﻭﺧﻨﺪﺍﻥ

ﺷﻬﺮﻮﺭ : ﺁﻭﺸﻦ

ﺧﻮﺏ ﻭ ﺧﻮﺵ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ


ﻣﻬﺮ : ﻧﻤ

ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﻭ ﺑﺎﻣﺰﻩ

ﺁﺑﺎﻥ : ﻓﻠﻔﻞ ﺳﺎﻩ

ﺮﻧﻔﻮﺫ ﻭ ﺩﻟﺴﻮﺯ ﺍﻣﺎ ﺰﻧﺪﻩ

ﺁﺫﺭ : ﻮﺩﺭ ﺳر

ﺑﺎﻣﺮﺍﻡ ﺍﻣﺎ ﻟﻮﺱ


ﺩ : ﺯﺮﻩ

ﻣﻈﻠﻮﻡ ﻭ ﺩﺍﻧﺎ

ﺑﻬﻤﻦ : ﺷﺮ

ﺷﺮﻦ ﻭ ﺧﻨﺪﺍﻥ

ﺍﺳﻔﻨﺪ : ﻧﻌﻨﺎﻉ ﺧﺸ

ﺩﻟﺴﺐ ﺍﻣﺎ ﺩﻭﺩوزﻩ ﺑﺎﺯ

 


دوست دارم پولامو جمع کنم یه زمین کشاورزی بخرم به نسبت چیزای دیگه ای که تو این مملکته قیمتش خیلی خوبه و چون من عاشق کشاورزیم بهمم خوش میگذره

----------------------

دوست دارم جمعه ها که سر کار نمیرم غروبش برم تو یه جای شلوغ غذای خیابونی بفروشم تو بندر عباس دیده بودم مرد پشت شیشه درست میکرد همه روندشو میدیدم خیلی هم خوشمزه بود و البته که منظورم از غذای خیابونی فلافل نیست :|

----------------------

دوست دارم یه ۱۸ چرخ داشته باشم از اینا که مال کارخونه ی ماموت یه ماه که دیگه کاری ندارم بزنم به دل جاده و دشت و دمن و صحرا 



میگفت مادرم کودک شو میدید که مجری از مادرای تو استودیو پرسید بچه تون کیو بیشتر از همه دوست داره ؟
همون لحظه مادرم رو کرد به بابام گفت نرگس کیو دوس داره 
بابا گفت نرگس فقط گوشی دوست داره مامان گفت آ دخترتو نشناختی اون فقط خانم دوس داره هیچکدوم ما رو دوست نداره :(
----- 
دیشب یک کامنت از یک فرد روسی آمده بود که بعد از ترجمه متوجه شدم اونم منو دوس داره  و ابراز علاقه کرده
++++++
خواستم بگم عشق و محبتم داره تو دنیا پخش میشه . شاید نفر بعدی تو باشی .

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌


یه بار آبادانیه میره آمریکا خونه دوستش.

 آمریکاییه سگش رو صدا میزنه یه دلار بهش میده که بره سیگار بخره سگه میره پنج دقیقه بعد با سیگار میاد .

چند وقت بعد آمریکاییه میاد خونه آبادانیه .

 آبادانیه هزار تومن در میاره میده به سگش.

 سگش شروع میکنه به هاپ‌هاپ کردن، آمریکاییه میگه :

چی شده ؟









 آبادانیه میگه : داره اصرار می کنه که  بذار خودم حساب میکنم


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌


این جدیده! خیلی بامزه است! ﺷﻤﺎ ﻛﺪﻭﻣﻴﻦ؟.

خیلی درسته اینو  نه به خاطر عقاب جذابش بلکه  به خاطر جوجه ببوگلابیش میگم



ﻓﺮﻭﺭﺩﻦ جغد

ﺍﺭﺩﺒﻬﺸﺖ .خروس

ﺧﺮﺩﺍﺩ .جوجه

ﺗﺮ بوقلمون

ﻣﺮﺩﺍﺩ .طاووس

ﺷﻬﺮﻮﺭ کلاغ

ﻣﻬﺮ طوطی

ﺁﺑﺎﻥ .شاهین

ﺁﺫﺭ اردک

ﺩ قو

ﺑﻬﻤﻦ .عقاب

ﺍﺳﻔﻨﺪ لک لک


ﻣﺘﻮﻟﺪ ﻪ ﺭﻭﺯ هستید؟ 

1 مونگول

2 ﺟﺬﺍﺏ

3پا پرانتزی

4 ﺑ ﺧﺎﻝ

5 ﻣﻐﺮﻭﺭ

6 ﺟﺬﺍﺏ

7 ﺧﻮﺵ ﺷﺎﻧﺲ

8 ﻣﻌﻤﻮﻟﻲ

9 ﺗﻨﻬﺎ

10 ﺧﻮﺵ ﻟﺒﺎﺱ

11 ﺧﻮﺷﺘ

12 ﻧﺴﺐ

13 ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ

14 ﺻﺒﻮﺭ

15 ﺑﺎﺫﻭﻕ

16 ﻢ ﺣﺮﻑ

17 ﺧﻮﺵ ﺍﻧﺪﺍﻡ

18 ﺑﺒﻮﻼﺑ

19 ﺧﻮﻭﻭﺷﻞ

20 شیک ﻮﺵ

21 ﻋﺎﺷﻖ

22 ﻣﺤﺘﺮﻡ

23 ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﻲ

24 ﺗﻮ ﺩﻝ ﺑﺮﻭ

25 ﺧﻮﺵ ﺩﻝ

26 باﻭﻓﺎ

27 ﺮﻧ

28 ﺷﺠﺎﻉ

29 ﻣﻬﺮﺑﻮﻥ

30 ﻣﺤترم

31باصفا

 


برای یک کار اداری قبل از عید اقدام کردیم تا یه جاهایی موفق به گرفتن امضا شدیم  اما تعطیلات نوروزی باعث عقب افتادن کار تا چند روز پیش شد

فرم و گرفت .نگاهی کرد . گفت اسمت کو ؟

فرمو گرفتیم . اسم نوشتیم 

فرمو دادیم . نگاهش کرد  . گفت فلان شماره کو؟ (جایی برای یادداشت فلان شماره مشخص نشده بود)

فرمو گرفتیم بالای صفحه شماره رو نوشتیم  در ادامه تاریخ هم زدیم که حرفی نمونه 

فرمو دادیم . نگاهش کرد.  با همون خونسردی گفت فرم عوض شده 

گفتم قبل عید عوض کردید این جدید ترین فرم رو سایته گفت نه پری روز هم عوض کردم 

اخه یه فرم کوفتی رو هر ماه عوض میکنین چی بشه ؟ بعد تو که در نگاه اول فهمیدی فرم اشتباهه چرا انقدر مسخره بازی در میاری ؟

این وسط من  بین این که فک رفیقم که هی سقلمه میزنه و میگه ول کن  رو پایین بیارم یا اونی که پشت میز نشسته .مرددم



-خانم ؟

+ بله ؟ 

- این کلاس‌های بحث آزاد رو تابستون برگزار میکنین ؟

+ اره ولی برای شما مناسب نیست 

- اع چرا ؟ 

+ بدرد دانشجو ها بیشتر میخوره 

- یعنی ما نمی تونیم بیایم ؟

+نه دیگه . تو حتی a;b; c;.  نمیدونی که 

-آها انگلیسیه؟:))

+اره دیگه فک کردی کلاس گذاشتیم بیاین خاطره تعریف کنید:|


یه تست بسیاربسیارجالب!!امتحان بفرمایید:

الگوی زندگی تو کیست؟ تحقیقات اخیر برخی دانشمندان حاکی از اونه که مغز انسان از روابط ریاضی برای ذخیره ی علایق و احساسات استفاده می کنه! بدون نگاه کردن به جوابها این تست رو انجام بده.


۱- یه عدد از ۱ تا ۹ انتخاب کن.

۲- اون رو در عدد ۳ ضرب کن.

۳- حاصل رو بعلاوه ۳ کن.

۴- دوباره حاصل رو در ۳ ضرب کن.

۵- یه عدد ۲ یا ۳ رقمی بدست می آوری.

۶- ارقام عدد خودتو رو با هم جمع کن (مثلا اگر عددت۵۲ است ۵ رو با ۲جمع کن) .








حالا با توجه به عدد بدست اومده و لیست زیر ، ببین الگوی تو تو زندگیت کیه ؟!


۱- انیشتین


۲- نلسون ماندلا


۳- لری پیج


۴- سقراط


۵- استیو جابز


۶- بیل گیتس


۷- گاندی


۸- دالایی لاما


۹- چلغوز و الدین دارغوزآبادی


۱۰- ابن سینا


اینقدر عددهای متفاوت رو هی امتحان نکن،چلغوز الدین دارغوز آبادی ادم بزرگیه، باهاش کنار بیا.؛ ظاهراً ایشون الگوی زندگی شماست.!

 


 یه بار با رفقا رفتیم پیتزا بخوریم 

دیدین تو این منو ها میزنن پیتزای قارچ و گوشت بعد پایین تر میزنن پیتزای قارچ و گوشت ویژه . پیتزای گوشت و ذرت پایین تر پیتزای گوشت و ذرت ویژه دیگه همینجور پیتزای کوفت و پیتزای کوفت ویژه 

که البته فرقشون به همون لغت ویژه ختم نمیشه بلکه به صفرای جلوی قیمت مربوط میشه 

من سفارشمو به دوستام گفتم رفتم بالا در بهترین ویو لب پنجره که البته از اونجا فقط کار خرابی کفترا رو پل گاز و میشد تماشا کرد :/

اقا بعد کلی معطلی پیتزا رو اوردن با رفقا زدیم به رگ .قبل اینکه بریم پایین حساب کتاب کردیم هرکس چقد باید بده که بتونیم به اونی که مادر خرج شده پس بده. اما بعد از شنیدن مبلغ حساب چشمای هممون گرد شد مادر خرجمون گفت اقا چطور شد ؟ 

اقاهه گفت یک پیتزای فلان ویژه داشتید یک بیسار ویژه یک بلای ویژه 

گفتیم ما که ویژه سفارش نداده بودیم :| اقاهه رو کرد به خانومه گفت تو موقع گرفتن سفارش نپرسیدی ویژه میخوان یا نه ؟

هیچی دیگه جونم براتون بگه با پول غیر ویژه پیتزای ویژه خوردیم

البته بعد از اون ماجرا دیگه هرگز اونجا نرفتیم چون اخه پیتزایی که جلوی ما گذاشت نه از نظر محتویات نه سایز هیچ برتری نسبت به بقیه پیتزا های عمرم نداشت که ما بفهمیم ویژه است .اگه پیتزا ویژشون این بود  معمولیشون  چی بود پس ؟:/


یه روز بابام یه گلدون با گلش خرید آورد گذاشت رو تاقچه،

آقا من سه روز بش آب میدادم.

روز سوم وقتی از سر کار اومد گلدونو برداشت،

یه سینی با چاقو برداشت شروع کرد به قاچ کردن گلدون.

 

 .

 .

 .

 .

 .

 .

 .

 .

 اونجا بود که ما تازه فهمیدیم آناناس چیه


.

 





این فیلم به درد فیلم بازای واقعی میخوره نمی تونم بگم بهترین فیلم امریکایی بود که دیدم اما این فیلم یه فرق بزرگ با بقیه فیلمای امریکایی داشت اونم این بود که خبری از نتیجه گیری آمریکایی خوب است یا آمریکایی فرشته است ال است بل است نیست اتفاقا همین موضوع در چند سکانس باعث خنده دار شدنش میشد حتی فیلم خیلی هم دیالوگ نداره ولی ماشالله اینقد نقش اصلی خوش قیافه است سوکوتشم قشنگه

نویسنده : هانیه :)



‏یه بارم خواستیم عین این لاکچریا صبحونه بخوریم، صبح پا شدم نون تست و تخم مرغ خریدم، آب پرتقال تازه هم گرفتم بعد خانواده رو صدا زدم برا صبونه


بابام اومد سر سفره گفت اینا دیگه چین؟ بعدشم درحالی که داشت نون تست رو لای بربری لقمه میکرد یه قند گذاشت دهنش آب پرتقالش رو فوت کرد و خورد☹️


+ چیزی که این روزا بیشتر از وقتای قبل تو چشم میاد توی زندگی من  خوش خوراکیمه . اهمیت غذا برام چندین و چند برابر شده 

شده وقتی برگشتم تا ۱۱ شب آشپزی کنم تا ۱۲ هم خوردنم طول بکشه فقط بدیش همینه که اون موقع شب ادم اون انرژی سر شب و برای بخور بخور نداره :|


فارغ از اینکه من آدم بسیار وحشی و تند خویی هستم عدم تفاهم با طرف مقابل هم میتونه سبب انفجار اینجانب شود و ترکش هاش به سمت همه میره از جمله خودم :(

+ تونستم خلع سلاح کردن رو یاد بگیرم در تلاش برای یاد دادن بهش بودم که با سوال حالا این به چه درد میخورش مواجه شدم خب منطقی بود دلیلی برای برخورد اون با اسلحه وجود نداره اونم یکی از اون فاصله نزدیک بخواد بهش شلیک کنه . زندگی فیلم مگه ؟:| 

ولی خب همچنان معتقدم باید بلد باشه :/




این فیلم مثه همه فیلمای دیگه پیرامون این بود که امریکایی فرشته است والبته که ژاپنیا خونخوارن :| ولی با این تفاوت که براساس زندگی واقعی بود  در مجموع فیلم خوبی بود اگه دوس دارید فیلمای روز ببینید و سکانسا روشن و دلچسب باشه و کلی آدم خوشتیپ و اخرین امکانات همراه نقش اصلی باشه این فیلم بدردتون نمیخوره اگه هم از دلو روده پخش زمین و مغزای سوراخ شده و پاهای قطع شده هم خوشتون نمیاد باز این فیلم بدردتون نمیخوره ولی اگه دنبال پیدا کردن انسانیت و خدا پرستی در بدترین لحظات زندگی‌هستید این فیلم بدردتون میخوره 



ﻮﻧﻪ ﺩﺭ ﻣﺎﻩ ﺭﻣﻀﺎﻥ ﺗﺸﻨ ﺭﻭﺯﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺑﺮ

ﻃﺮﻑ ﻨﻢ !



 





ﺍﻭﻝ ﺳﻤﺖ ﺭﺍﺳﺖ ﻧﺎﻩ ﻦ . . . . . ﺑﻌﺪ ﻃﺮﻑ

ﺐ . . . . .

ﺍﺮ ﺴ ﻧﺒﻮﺩ ﻪ ﻟﻮﺍﻥ ﺁﺏ ﺳﺮﺩ ﺳﺮ

ﺑﺶ. ﺗﺸﻨ ﺑﺮﻃﺮﻑ ﻣﺸﻮﺩ

ﺑﻌﺪ ﺍﺮ ﺴ ﺩﺪ ﺑﺎ ﻒ ﺩﺳﺖ ﺑﻮﺑﺪ

ﺸﻮﻧﺘﻮﻥ ﺑﺪ:

ﺍﻫﻬﻬﻬﻬﻪ ﺎﺩﻡ ﻧﺒﻮﺩ ﺭﻭﺯﻩ ﺍﻡ ،

ﺍﻭﻧﻢ ﻣﻪ : ﺎﺩﺕ ﻧﺒﻮﺩ ﻣﺸﻠ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﻫﻤﻦ

ﺳﺎﺩ

ﻭ ﻣﻦ ﺍﻟﻠﻪ ﺗﻮﻓﻖ

ﻣﺎ ﺭﻭ ﻫﻢ ﺩﻋﺎ ﻨﺪ


پیشاپیش رمضان مبارک 


اقا ما این همه سال رفتیم دانشگاه هیچ وقت خبری نبود تا اینکه بعد شش سال رفتیم امضا فارغ التحصیلیمونو بگیریم  دیدم جلو کتابخونه یه پسر جوونو یه پیرزنه درگیر شدن 

دیگه من داد زدم مشت اول ۱۰۰۰ تومن ولی خب ۱۰۰۰ تومن نمیصرفید براشون

دیگه محل ندادیم رفتیم داخل کتابخونه دیدم مسئول کتاب خونه پس از شنیدن صدای درگیری شتابان در حال دویدن سمت در خروجیه. همین حین چنگیز جلوشو گرفت گفت کجا میری؟ بیا اینا رو امضا کن. گفت ها . برو همکارم هست 

قبل اینکه جوابی بهش بدم دوید و رفت. رسیدم لب پیشخون دوتا خانوم اونور پیشخونیه گفتن بیرون چه خبر بود ؟

گفتم والا ما به فوش و فوشکاریش رسیدیم در جریان اصل مطلب نیستم این اومد شماره دانشجوی ما رو بگیره یه پسر گفت با این خانومه در گیر شده بودن؟ (این اشاره به جلوی درب ورودی) گفتم آماشالله خود خودش همبن حین اون آقاهه که رفت ببینه چه خبر اومدو یه چیزایی برای اون خانومای همکارش تعریف کرد گفتم چی شده بود ؟ متوجه شدی؟! گفت آره این خانومه بچه ها رو برده نمایشگاه کتاب تهران چهار تا از دانشجو ها رو جا گذاشته ؛ داداش دختر اومده بود دعوا 

بعد اون یکی خانومه که باز در تلاش بود اطلاعات بیشتری کسب کنه گفت دیگه نگاه نکردم وضعیتت . برو .برو . فقط برو خیلی کنجکاو بود

ولی خدایی چجوری میشه چهار نفرو جا گذشت ؟ اونم دختر اونم شهر غریب. اونم تو این وضع و اوضاع .  جلل خالق واقعا:|


شما اینو چه جوری میخونین؟ 


LIFEISNOWHERE


اگر شما اونو life is no where خوندین،

 یعنی: زندگی هیچ کجا وجود ندارد


اگر شما اونو life is now here خوندین،

 یعنی: زندگی در همین لحظه جاریست 


پس میشه گفت زندگی در واقع نحوه دید و نگرش ما به هر چیزیه.بیاین به زندگی از زاویه قشنگش نگاه کنیم 

+اینجانب به صورت دوم خوندم :)



 


ظرف ساعت ۲۱ تا ۲۳ دو سری شام خوردم تهش فردا ماه رمضون نبود
+ اقا شام اول خودم درست کرده بودم اولین بار بود نمیدونمم چی بود ولی خوب بود میگمتون شما هم درست کنید 
پیاز سرخ کنید گوشتم یه جا دیگه بذارید بپزه بعد سیبزمینی هم مربع کرده سرخ کنید بعد گوشت و ریش ریش کنید بعد رب بریزید تو گوشت تفت بدید بعد یه گوشه دیگه دلمه و گوجه خورد کنید بعدش دیگه همه رو بریزید تو یه ماهیتابه خیلی شلوغ پلوغ شده دیگه بقیه هم به ماهیتابه جهت تهیه شامشون احتیاج دارن مراعات کنید اقا تهشم پنیر پیتزا بپاچین رو غذا در ماهیتابه رو بذارین حواستون باشه پنیر نسوزه 
بعد عین املت بذارین لای نون بخورین :))

داشتیم ناهار میخوردم قاشق اولو نخورده بودم که گفتم‌ شام چی بخوریم ؟ با یکم مکث گفتم فک نکنید من شکمو هستما. نمی دونم چرا امسال اینجوری شدم . خیلی رو غذا حساس شدم . جمله هنوز نقطه نگرفته بود که صدای اعضای خانواده از جمله مادر در اومد نه خیر تو از اولم اینجوری بودی فقط الان خودتو شناختی و انواع و اقسام اتفاقات و بحثایی که من سر سفره های غذا کردم ایراداتی که گرفتمو لج و لجبازیای که کردم در حد توان یاد اوری کردن :|


عما: من باید از اینجا برم

ویلیام : کی برمیگردی؟

عما : هیچوقت 

ویلیام : نه . نرو 

عما : باید برم 

ویلیام : نمیشه نری؟

عما : نه . نمیشه . تو باهام بیا میای؟

ویلیام : نه 

عما: سکوت

ویلیام: سکوت 

عما: پس من میرم پنج سال بعد برمیگردم :)

 اگه برگردم فقط به خاطر تو بر میگردم ویلیام 

ویلیام: :) . پشیمون شدم . برنگرد . فقط موقع رفتن برام دست ت بده :)

عما: سکوت 



عما: چرا این مدت باهام تماس نگرفتی؟ چرا پیغامی نذاشتی؟

ویلیام: ادرسی ازت نداشتم.

عما: خب چرا دنبالم نگشتی؟ تو که پیدا کردن من برات از هر کاری راحت تر

ویلیام: نمیدونم. چون انگیزه ای نداشتم.

عما : (زیر لب گویان) امیدوارم یه روز بیاد که منم دیگه انگیزه ای نداشته باشم. 


و همه ترس من اینه که موقع انتشار یه پست بیان بگه حد مجاز پست گذاشتنو رد کردی و نمیشه انتشار بدی 

بیان بدترین جا برای نوشتن چون گاهی نویسنده خیلی خوشحال یا خیلی ناراحت و فک و دستش پر کار میشه بیان حق نداره جلوی دهان ما برچسب بزنه 

مرگ بر بیان دیکتاتور 

+ من اینجا رو هیچ وقت دوست نداشتم.  ادما و مکان هایی که برام قانون غیر منطقی بذارن دوست ندارم


حدودا دو هفته است این قصدو دارم اما 

انگار هنوز انگیزه کافی نیست 

چون هنوز عملی نکردم . دلو نزدم به دریا برم روبه روی طرف بگم اینو میخوام 

که اونم بگه نه نمیشه . یا خیلی خوبیا ولی اونی که میخوام نیستی یا  باید فکر کنیم ببینیم میشه یا نه یا . یا تو کجا بودی تا حالا و از این حرفا 

بزرگ شدن سخت ترین کارو مزخرف ترین کاری بود که کردم 

و مطمئن باشید برای همه تون همینطور 


قبلا یکبار رامین دخترایی که در مقابل جمله تو مال منی پسرا واکنش نشون میدن رو نقد کرده بود

اون روز من هم به عنوان چنگیز واکنش نشون دادم و نتوستم بر بتابم که یکی به من بگه مال منی ؟ والا . مال دیگه چیه اخه؟ اصن صوبت درستی نمی باشد 

تا اینکه هانیه خانومو دیدم . عاشقش شدم. هر روز . بیشتر از دیروز و اون وقت بود که خودآگاه و ناخودآگاه .زمزمه کنان و فریاد کنان میگفتم تو هانیه ی منی . تو هانیه لجباز منی . تو هانیه وحشی منی . تو مال منی :)

اینا رو گفتم که اگه یه روز یکی رو دیدین که اینو بهتون بگه بدونین خوش شانس بودینو طرف سخت دلش پیش شماست 

امروز سالگرد همون روزی بود که من عنوان و گفتم




1355 : سخت کوش.!!!


1356 : فدا کار.!!!

1357 : با معرفت.!!!

1358 : شجاع.!!!


1359 : با غیرت.!!!

1360 : پر تلاش.!!!

1361 : احساساتی.!!!


1362 : خجالتی.!!!

1363 : راستگو.!!!

1364 : زود رنج.!!!


1365 : با مرام.!!!

1366 : وفادار.!!!

1367 : بیزار از خیانت.!!!


1368 : مهربون.!!!

1369 : خوش سلیقه.!!!

1370 : خوش خبر.!!!


1371 : زیبا رو.!!!

1372 : متنفر از دروغ.!!!

1373 : شیک پوش.!!!


1374 : عاشق.!!!

1375 : لوس و با مزه.!!!

1376 : تو دل برو.!!!


1377 : خوشگل.!!!

1378 : وفادار.!!

1379 : مدرن.!!!


1380 تا 1395 : دایناسور.!!!

 


یه روز یه بابایی پسرش فارغ التحصیل میشه. هیچی هم بارش نبوده.

زنگ میزنه به پارتیش میگه : دمت گرم واسه پسرم یه شغلی پیدا کن.


پارتیه میگه : میخوای سفیرش کنم؟

باباهه میگه : نه بابا اون خیلی زیاده


پارتیه میگه : میخوای وزیرش کنم ؟

باباهه میگه : اوووووووف نه.


پارتیه میگه: میخوای نماینده مجلسش کنم؟ 

باباهه میگه: نه بابا زیادشه! 


پارتیه میگه: میخوای فرماندارش کنم ؟

باباهه میگه : نه بابا یه جایی معلمی چیزیش کن


پارتیه میگه : شرمنده اون دیگه سواد میخواد.!!!

 


ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺩﺭ ﺁﻣﺮﻜﺎ، ﺁﺭﺍﺸﺮ ﺯﻧﺪ ﻣﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺑﻪﺩﺍﺭ ﻧﻤﺷﺪ…


ﺍﻭ ﻧﺬﺭ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺍﺮ ﺑﻪﺩﺍﺭ ﺷﻮﺩ، ﺗﺎ ﻚ ﻣﺎﻩ ﺳﺮ ﻫﻤﻪ ﻣﺸﺘﺮﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺍﺎﻥ ﺍﺻﻼﺡ ﻛﻨﺪ! 

ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻭ ﺑﻪﺩﺍﺭ ﺷﺪ…!


ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ ﻚ ﺷﺮﻨ ﻓﺮﻭﺵ ﺍﺘﺎﻟﺎﺋ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺷﺪ. ﺲ ﺍﺯ ﺎﺎﻥ ﻛﺎﺭ، ﻫﻨﺎﻣﻜﻪ ﻗﻨﺎﺩ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻮﻝ ﺑﺪﻫﺪ، ﺁﺭﺍﺸﺮ از گرفتن پول امتناع کرد و ﻣﺎﺟﺮﺍی نذرش ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻔﺖ…


 ﻓﺮﺩﺍ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻭﻗﺘ ﺁﺭﺍﺸﺮ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﻐﺎﺯﻩﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﻨﺪ، ﻚ ﺟﻌﺒﻪ ﺑﺰﺭ ﺷﺮﻨ ﻭ ﻚ ﻛﺎﺭﺕ ﺗﺒﺮﻚ ﻭ ﺗﺸﻜﺮ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﻗﻨﺎﺩ ﺩﻡ ﺩﺭ ﺑﻮﺩ…!

ﺭﻭﺯ ﺩﻭﻡ ﻚ لﻓﺮﻭﺵ ﻫﻠﻨﺪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻫﻨﺎﻣ ﻛﻪ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺣﺴﺎﺏ ﻛﻨﺪ، ﺁﺭﺍﺸﺮ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻔﺖ


ﻓﺮﺩﺍ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻭﻗﺘ ﺁﺭﺍﺸﺮ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﻐﺎﺯﻩﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﻨﺪ، ﻚ ﺩﺳﺘﻪ ﻞ ﺑﺰﺭ ﻭ ﻚ ﻛﺎﺭﺕ ﺗﺒﺮﻚ ﻭ ﺗﺸﻜﺮ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﻞ ﻓﺮﻭﺵ ﺩﻡ ﺩﺭ ﺑﻮﺩ…!

‌ 

ﺭﻭﺯ ﺳﻮﻡ ﻚ تاجر ﺍﺮﺍﻧ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﻛﺮﺩ…

ﺩﺭ ﺎﺎﻥ ﺁﺭﺍﺸﺮ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻔﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺮﻓﺘﻦ ﻮﻝ ﺍﻣﺘﻨﺎﻉ ﻛﺮﺩ…!


 ﻓﺮﺩﺍ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻭﻗﺘ ﺁﺭﺍﺸﺮ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﻐﺎﺯﻩﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﻨﺪ،  دید ﻬﻞ ﺗﺎ ﺍﺮﺍﻧ ﺩﻡ ﺩﺭ ﺻﻒ ﻛﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩن ﻭ ﻏﺮ میزﺩن که این مرتیکه چرا دیر کرد.!؟

 


تا حالا به تفاوت مارمولکای سفید با سبز دقت کردید؟

مارمولکای سفید از مارمولکای سبز قشنگترن اما خیلی کند تر از مارمولکای سبزن و همینطور به نسبت خیلی احمق ترن 

پریروز صبح دیدم یه مارمولک سفید روی کتونیم نشسته رفتم نزدیکتر یکم ناز و نوزش دادم بعد گفتم پیشته اما نرفت گفتم پیشته پیشته اما بازم نرفت به خیال خودش با رنگ سفیدش رو کتونی مشکی من تونسته استتار کنه :| 

دیگه اومدم با دستم پیشته بدمش که احمق اعظم یکاره رفت توی کتونی :| 

حالا هر چی کتونی رو برعکس میکنم. هی میزنم تو سر کله کتونی مگه بیرون میاد  ؟!!؟ تهش یه کفش که اصن با لباسم هماهنگ نبود پوشیدم رفتم . بعد از ظهر اومدم خونه وقتی خواستم دوباره برم گفتم بذار یه دور چک کنم یه وقت هنوز توش نباشه . اول اون یکی لنگه رو چک کردم دیدم امنو امان پوشیدمش بعد این یکی رو چک کردم دیدم اینم امن خواستم بپوشم که گفتم بذار یه دور دیگه بادقت ببینمش که دیدم اع 

این پدر سوخته هنوز اون توعه :| حقیقتا باورم نشد بعد چهار پنج ساعت این هنوز اون تو باشه با گوشی نور انداختم تو کتونی دیدم نه جدی جدی این اون توعه :|

هیچی الان استرس دارم فردا این کتونی رو بپوشم میترسم وقتی پامو از توش در میارم یه مارمولک له شده چسبیده باشه به جورابم . فارغ از چندش بودن ماجرا . این که قاتل یه مارمولک باشی یه حس خیلی بدی داره . خیلی 


جناب وزیر امور خارجه فرمودند که :

اسکندر و چنگیز هم نتوانستند ایران رانابود کنند»

آقا ما اصن همچین نیتی هم نداشتیم . حالا داشمون اسکندر و نمیدونم ولی من برای امر خیر اومدم ایران. قصد نابودی و خرابکاری هم نداشتم

اینجانب طی همین بیانیه اتهامات مطرح شده را تکذیب و رد می نمایم



قبل از ماه رمضون:

+ روزه میگیری؟

- نه

+ روزه خوار کافر

دیروز:

- اذان زد هانیه؟

 Haniyeh: اره

Haniyeh: نماز میخونی ؟

- آره پس من برم بخونم

Haniyeh: من فکر میکردم بل کل کافر شدی

- نه بابا فقط یه دوره نخوندم دوباره شروع کردم

 Haniyeh: مگه یه دوره نخوندی؟!؟؟

-اره

 Haniyeh: من از جهت روزخواریت گفتم کافریتو

-

Haniyeh: نخند کافر

- در مسائل منو خدا دخالت نکن.

Haniyeh: دلم میخواد  به عنوان بنده مومن با تقوای صالح دخالت کنم

- چیزی رو از قلم ننداختی؟!؟ 

 Haniyeh: چرا یکسری صفات دیگه هم هست که از گفتنش صرف نظر میکنم

- ببین چجوری خودمو لو دادما

 Haniyeh:ماه پشت ابر نمیمونه




دو راهی بی تفاوت بودن یا نبودن 

نمی تونم تصمیم بگیرم . نمیخوام اونی که ضرر میکنه باشم


 

+ من با ناخن بلند مشکل دارم  وقتی خوابم خودمو باهاش چنگ میگیرم . میشکنه حس چندشی بهم میده . کثیف میشه باز حس‌چندشی میده .دستم میزنم بهش حس چندشی میده بهم . چرا شما ناخن بلند دوست دارین ؟میرین میکارین و غیره؟!؟ البته من با مال شما مشکلی ندارم فقط نمی دونم چطور شما باهاش مشکل ندارین ولی من دارم:/ 


+ از دیروز تا امروز چی خوندی؟

- اوووم . ام . اوم .چی خوندم ؟ 

+ آره میگم کدوم فصلا رو خوندی؟

- فصلا؟ اوم . اوووووم ام اووم

+( تمام مدت فکر میکردم داره زور میزنه اسم فصلا رو یادش بیاره)

- نخوندم که

+ نخوندی؟!؟ o-0

- شما نگفتین بخونم 

+ من باید بگم که؟ تو مگه فردا امتحان نداری؟!!؟ مگه بهت برنامه ندادن ؟ :|



فقط وقتی میگه بذار من حساب میکنم





یکی باشه . باهاش راحت باشی . همین ساعت از روز بهش پیام بدی بگی خوابم نمیبره . اصن حس خواب نیس . بیا باهم حرف بزنیم . بعد منتظر شی . منتظر شی . جوابی نیاد بعد هر چی ترفند بلدی بزنی. به تلفنش زنگ بزنی.  به پنجره اش سنگ  بزنی . آیفونشو بزنی . بیدار شه فحشت بده ولی . ولی تنهات نذاره . بگه برنامت چیه خر بیشعور 




۱۲ راند یه فیلم آمریکایی پلیسی هست . دروغ اگه بگم بهترین فیلم پلیسی یا انتقامی  هس که دیدم .  اما دلیلی که باعث شد به شما معرفیش کنم نقش اصلی فیلم هس .
شما فکر کن کشتی کج کار باشی.بازیگر باشی. جان سینا هم باشی
ادم یاد این عبارت میفته که هر چه خوبان دارند تو یک جا داری


اولین بار که این فیلمو دیدم تو میزای سمت راست کتابخونه کنار پنجره . پشت به مدیریت کتابخونه نشسته  بودم و  همش ترس این بود که نکنه در این محیط بسی فرهنگی صحنه ای بسی منشوری هویدا شود و مدیریت یکهو از پس کله ما درآید :|

فیلم خوبیه . غم انگیز . ولی خوب. این توصیه عمویی هست که تو چار روز گذشته به تعداد انگشتای دست فیلم دیده ولی نتونسته بگه شما هم ببینید 


اقا این ماه عزیز و پر برکت کجا داره میره؟!؟

اصن همین که داره میره انگاری برکتاشم داره میره 

این سحریا. نماز صبحا . افطاریا بخصوص  

خط سوم یکم چاخان توشه

اینجانب این رمضان را سخت ترین رمضان دهه اخیر اعلام میدارم. 

به اولین کسی که عید را تبریک بگوید  جوایز ارزنده ای تعلق میگیرد

یعنی میشه پست عید فطر بزنم امشب ؟



چندمدت پیش.  شب . عمم از تلفن خونه.  شماره پسرعممو گرفته بود بعد اشتباه گرفته بود همین که طرف گوشیو برداشت عمم گفت مهدی دیروقته بیا خونه تا تو نیای من خوابم نمیبره.بعد اون طرفم مرد بوده گفته مادر جان اشتباه گرفتی من مهدی نیستم ولی تو بخواب مهدی خودش میاد


+ برای شام شامی بخوریم . بذار به بابا بگم نون باگت بخر

در و باز کردم رفتم رو پاگرد اول و گفتم 

+ بابا ؟

_ یهو صدا تلق . تولوق

+پسر جون ؟؟؟

_ سکوت

در حینی که با لباس خونه  پله ها رو به سمت پایین طی میکردم صدا زدم

+ بابا ؟؟

_ یهو صدای کارگر بابا رو شنیدم که الان میاد . حاجی . حاجی 

+ و من بعد گذشت نیم ساعت هنوز نتونستم قسمت پسر جون رو درک کنم :|||||


 برای اولین بار بعد سال ها از لپتاپ اومدم تو صفحه‌ی مدیریت
یه حس نوستالژی داره
اون سالا که گوشی لمسی مد نبود اون زمون که میشستیم پای کامپیوتر کلی کامنت میدادیم
اون موقع من وب نداشتم بیشتر کامنت دهنده بودم، محبوب تربن وبم به اسم جالب بود بعد نویسنده اونجا تصمیم گرفت یه وب گروهی بزنه ما هم گفتیم هستیمو اون شد اولین تجربه بلاگری ما .

منم در حرکتی هماهنگ مثه هانیه خانوم گوشی دکمه ای برداشتم 

بلاخره ایشون حتما یه چیز میدونن دیگه

از فواید استفاده این گوشی ها اینه که نت نداری هی ول بچرخی ولی به جاش رادیو داره شما از همه اخبار با خبر میشی . آهنگای مجاز گوشی میدی .

و حتی صحن مجلسو زنده میذارن :/

و از معایب این گوشی اینه که دکمه ایی هست بعضی از دکمه ها رو باید کلی فشار بدی کلا به فشار احتیاج داره 

اما. اما بزرگترین فایده این گوشی و بزرگترین کشف دهه اخیر اینه که تمامی حروف هانیه خانم تو شماره هفت خودشو جا داده

همیشه برام سوال بود چرا عدد هفت عدد شانسمه الان کاملا متوجه شد


شما راننده اتوبوس هستید . در ایستگاه اول دو خانوم و یک اقا سوار می شود در ایستگاه بعدی یک خانوم و بچه سوار و یک خانوم پیاده می شود. در ایستگاه بعدی یک آقا و سه خانم سوار می شوند . فصل بهار است . هوا بارانی است . موهای راننده چه رنگی است ؟

______________________________________________________

منو نمیخوای عذابم نده
تو فکرو خیال شبا حالم بده
دوستم دااااااااره یا نداره؟
نمیخوای بمونم بگو تا بدونم
بگو تا دل تو هم آروم شه جونم
دلت میخواد من نباشم
دلت میاد!!

خواننده کیست؟ 

__________________________________________________________

شادمهر استاد است یا چنگیز پروفسور؟


همون طور که گفتم زندگیم داره بر میگرده به گذشته.  این روزا مثه قدیم زیاد رادیو گوش میدم . شایدم دلیلش همین گوشی دکمه ای باشه . اما بریم سر اصل مطلب امروز سیاوش خان در برنامه عصر منش سوال پرسید که رامبد جوان کار درستی کرده که پولی که از طریق صدا سیما در اورده و صدا و سیما این رو فیس و چهره و سلبریتی تبدیل کرده رفته خارج برای بچه اش تابعیت دوم بگیر؟ و آیا کلا با تابعیت دوم موافقید ؟

و سوالی که همون موقع تو ذهن من نقش بست این بود که طرح همچین سوالی در صدا و سیما درسته؟

+رادیو جدیدا اعصاب خورد کن شده یکم.


فیلم دیدمو صبونه خوردم . دوش گرفتم . به تلفن جواب دادم دو تا دروغ الکی گفتم. ناهار خوردم. دعوا کردم . خوابیدم . پاشیدم. تلویزیون تماشا کردم . فیلم دیدمو شام خوردم .  دلم میخواد این تهش چند تا فحش بدم ولی چون اینجا بچه رفت  و آمد داره خودداری میکنم

پیامک یکی از شنوندگان رادیو به سوال مجری که ده سال دیگه کجایید و چیکار میکنید؟

ده سال دیگه با خونواده و نشستیم و میگم یادش بخیر ده سال پیش خدابیامرز خانم صداقتی برنامه اجرا میکرد ما گوش میدادیم :)

مجری برنامه (خانم صداقتی) : 

عمو چنگیز:

پیام دهنده:

و باز مجری:


_______________

پست نیمه شبیه دیروز کو ؟:| 

من گذاشتمش :/


خب عرضم به حضور عنبرتون 

وای تا گفتم عنبر یه خاطره یادم اومد

آقا خط اول میخواستم بگم قرار بود یه پست بزنم ولی پست پیدا نشد که یهو گفتم عنبر    یه خاطره یادم اومد .  اومدم از عنبر بگم  که دیدم +10   از خیر اونم گذشتم خلاصه امشب شب ما نبود شانس با ما یار نبود تف به این وضع یعنی حتی کوچکترین یار و یاوری برای من نمونده :/

_____________________

یه آقا هست در محل کار سیبیلای چنگیز میبینه انگار کابل شارژ دیده 

همیشه برام سوال بود که تو که هیچ وقت شارژ نداری کیفم به اون بزرگی داری خب شارژرت و بذار اون تو.  اصن نه ماشین که داری بذار اون تو هر دفعه میای به من میگی جناب شارژر دارید؟ من بعد اینجا میخوام برم فلان جا اصن شارژ ندارم ال بل امروز که بهش گفتم ندارم کپ کرد دلم میخواست یکم اذیتش کنم بگم آره دارم .بعد شارژر این گوشی خوشگلمو بدم بهش

.

تف . تف به ذات سیاه شب 

 وب خودمه تف کردم الان شما ها نیاین نفری یه تف بکنین برین :/ 

در نظافت اینجا کوشا باشید عمو ها

+++++++++++++++

یه بیت شعر گفتم اصن خفن . خفنا ولی میترسم انتشارش بدم شما کش برید 

ماشالله یکی از یکی دس کج تر :|

++++ 

بد ترین پست نیمه شبیه 100 تای اول هست این پست :/


اما باید این پست و میگفتم 

یک فیلسوف چینی قبل از میلاد مسیح  می گوید" دیشب خواب دیدم که پروانه ام و امروز وقتی بیدار شدم سوال برایم پیش آمده که من حقیقتا انسانی هستم که خواب دیدم پروانه ام یا پروانه ای هستم که خواب می بینم انسانم"

دوستت دارم . 

بعد از ظهر که بیکار بودم یه پست نوشته بودم که با لب و دهن خواننده بازی میکرد اما الان که اومدم منتشرش کنم میبینم نیست ادم عصبی میشه اصن :/

++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

اقا چندین و چند شب که میخوام بهتون بگم خمیر دندون 2080 رو نخرید 

اگرچه ضد تبلیغ خودش یه تبلیغ ولی شما معایب این محصول رو به خاطر بسپارید. آقا روی این خمیر دندون یه فنی زدن به جای اینکه با پیچوندن درشو وا کنی باید بافشار وا کنی . حالا تا اینجاشو میشه یه کاری کرد اما مسئله برای قسمت بعدش که میخوای درشو ببندی . خب شما در نظر بگیر تیوپ دستته باید با فشار درشو بذاری خب وقتی فشار میدی همه خمیر تیوپ میزنه بیرون که.  فشارم ندی درش وا میمونه فشار بدی میریزه بیرون اصن ادم خود درگیری میگیره :|



1-یه دونه پست دارم خیلی وقت پیش آماده کردمش . اما اینجا هنوز اونقدر شلوغ نشده که بخوام انتشارش بدم. شلوغش کنین دیگه . اع

2- شامپو چرا دوباره گرون شده؟ شامپو 9 تومنی رو میخریدم 15 تومن امروز شده بود  19 تومن :(

3-  من : حساب من چقدر شد؟ اون: 85 تومن  من: ایول چقدر خوب شد یه بار من اومدم اینجا زیر 100 پیاده شدم :))

اون : ببخشید 112500 . اون دو قلم نخورده بود 

من: گفتم یه چیزی مشکوک :| 

4- اونروز

اون: من رفیق مهرانم اگه باید پارتی بیارم بگو :)

من: نه این چه حرفیه . چشم 

اون: به هرحال گفته باشم ما با مهران رفیقیم 

من: بله . بله .

امروز 

اون: مهران ازدواج کرده؟!؟

من: 0_o  آ.ر.ه . یه ساله بیشتر از یه ساله. اینا که اصن بچه دارن :|

اون: من خبر نداشتم 

من: هی رفیقمه هی پارتی بیارمت این بود؟ :|




امروز فیلمای ساخت 2018 رو دیدم و یه نکته یا بهتر بگم یه پیشرفتی تو فیلما دیدم فیلما واقع بینانه تر شدن فیلمای که دیدم ارزش معرفی ندارن ولی چشمگیر ترینشون یه فیلم ترسناک بود با این مفهوم جلو میرفت که روحی به نام بریان در تعقیب یه دختریه که اونو بکشه که روح دوس دخترش که میگفتن بریان کشته بره تو اون دختر ولی خب تهش یهو ماجرای داستان عوض شد و نشون دادن که بریان روح بدی نیست اصن هیچ روحی بد نیست بلکه یه ادم زنده به خاطر زنده شدن دوباره دخترش داره اینکارو میکنه 

یا یه فیلم دیگه ای که به نظرم این از همه شون بهتر بود با این مفهوم پیش میرفت که یه سری ادم منفی دنبال یه معبدی بودن و یه سری ادم مثبت مانعشون میشدن چون تو اون معبد مقبره ملکه مرگ وجود داره اگه در معبد باز بشه همه میمیرن دس ملکه به یکی بخوره مرگ عالمو فرا میگیره و ادم منفیا معتقد بودن که اینا خرافات 

وقتی با هزار بدبختی  وارد معبد شدن و در مقبره و باز کردن و تصمیم گرفتن جسد ملکه رو ببرن یهو دست یکی از  ادم منفیا شروع کرد به تجزیه کردن و اون جا بود که روند فیلم برگشت معنی و مفهوم جملات عوض شد فیلم از حالت خرافاتی برگشت به منطق که منظور از ملکه مرگ این بود که ملکه یه مرض مسری داشته. منظورشون از اینکه دست ملکه به هرکی بخوره همه میمیرن به خاطر بیماری بوده نه خرافات 

از این برگشت معنیدار فیلما خوشم اومد اما این فیلما به خصوص فیلم اول که در ژانر ترسناک بود و منطقی شدن فیلم باعث میشد  عامل ترس از بین بره


بچه که بودم ابتدایی اینا کلاس زبان میرفتم . از سوپرمارکت در اومدم یهو سه تا خانوم دیدم یکیش اشنا میزد منم نگاه میکرد معلم زبانم بود . بد پیر شده بودا . داغان :|

♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧

بهش پیام دادن : عاشقتم بای 

میگیم این چیه؟ کیه ؟ چه خبر؟

میگه به من چه ؟ خط به اسم چنگیز 

اقا ما غلط کردیم برات خط گرفتیم ؟:|

تو داری از خط استفاده میکنی بعد چون خط به اسم من به من پیام دادن ؟ :|

 


|  ||  ||  ||  ||  |
|  ||  ||  ||  ||  | 
|  ||  ||  ||  ||  |
|  ||  ||  ||  ||  |
|  ||  ||  ||  ||  |
 \\               /
   \\           /
     \\       /
      |      |
      |      |
      |      |
      |      |
      |      |
      |      |
      |      |
      |      |
      |      |
      |      |
      |      |
      |      |
      [[[]]]


این چنگال توچشم هر کی که چشم دیدن شادی بچه های اینجا رو نداره


دلم سیب زمینی و قارچ و پنیر میخواد :(

این متن پایین مخصوص نبات و رویا نوشتم که به اضافه وزن حساسن 

 

چربی سوزی شکم و پهلو در 1 روز!
راهی مناسب برای سوزاندن چربی های شکم و اطراف کمر بطوری که در کوتاهترین زمان از دست چربیهای اضافه خلاص شوید
1- مقداری برگ درخت زیتون خشک شده تهیه کنید
2-برگها را روی چربی‌های اطراف شکم توسط یک دستمال بزرگ بپیچید
3- به اندازه یک استکان بنزین روی برگها بریزید بطوری که مرطوب شوند
4- با فندک یا کبریت برگها را آتش بزنید و چند دقیقه صبر کنید تا چربیها به آرامی آب شوند
واقعا عالی بود ✌️
یکی از دوستای ما انجام داده الان هفتمشه


ادم گاهی میگه برم . گاهی میگه نرم کلا تصمیم گیری در زمینه رفتن یا ماندن تنهایی بسیار دشوار است

به خصوص که به شمارش مع بیفته 

12_11_10_. 

در این زمینه باید دسته جمعی تصمیم گرفت اصن 

بودن یا نبودن . ماندن یا نماندن 

حکیم بزرگوار شیخ الاسلام والمسلمین چنگیز السیبیل میفرماید :

برو که زماندنت سودی نیس .  کسی نبرد سود ز منجلاب شدن 

برو که همچو رود جاری باشی همیشه پر از ماهی رنگی رنگی باشی 

:|

 


 

ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺁﻟﻤﺎﻥ ﺷﺮﻗ ﻪ ﺑﺮﺍ ﻮﺩ ﺟﺎﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﺵ ﺳﻢ ﺧﺎﺭﺩﺍﺭ ﺩﻮﺍﺭ ﺑﺮﻟﻦ ﺭﺍ ﻨﺎﺭ ﺯﺩ.ﺍﻦ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺑﻪ ﺩﻟﻞ ﺧﺎﻧﺖ ﺑﻪ ﺸﻮﺭ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﺷﺪ.

ﻣﺘﻦ ﺯﺮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍ ﺩﺭ ﺩﻓﺘﺮ ﺎﺩﺍﺷﺖ ﺍﻦ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺍﺳﺖ:

ﺎﻫ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﻨﺎﻩ ﺑﺰﺭﺴﺖ. ﺍﻨﻮﻥ ﻣﺩﺍﻧﻢ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻤ ﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﻮﺩ ﺑﻨﺎﻩ ﻪ ﺑﺎﺯﻪ ﺟﻨ ﻭ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻓﺮﺩﺍ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻃﻠﻮﻉ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﻣﺮﺍ به دﺳﺘﺎﻥ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺳﺎﺭﻧﺪ.
ﻣﺪﺍﻧﻢ  ﻪ ﺍﻧﺴﺎﻧﺖ ﻫﺮﺰ ﻧﻤﻤﺮﺩ ﻭﻟ ﺑﺪﺍﻧﺪ ﻪ ﺎﻫ ﺍﻧﺴﺎﻧﺖ ﻨﺎﻩ ﺑﺰﺭﺴﺖ.

ﻣﺠﺴﻤﻪ ﺍﻦ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺩﺭ 70 ﺸﻮﺭ ﺩﻧﺎ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪ ﻭ 317 ﺧﺎﺑﺎﻥ ﺩﺭ ﺩﻧﺎ به ناﻡ ﺍﻦ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺰﺭ ﻧﺎﻣﺬﺍﺭ ﺷﺪ ﻭ ﺁﻥ ﻮﺩ ﻫﻢ ﺑﻨﺎﻧﺬﺍﺭ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﺘﺮﻦ ﺑﻨﺎﺩﻫﺎ ﺧﺮﻪ ﺩﺭ ﺸﻮﺭ ﺁﻟﻤﺎﻥ ﺷﺪ.

به قوﻝ ﺑﺮﺗﺮﺍﻧﺪ ﺭﺍﺳﻞ :

ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺍﻧﺴﺎﻧﺖ ﺑﻪ ﺎﺩﺎﺭ ﺑﺬﺍﺭﺪ ﻧﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ، ﺗﻮﻟﺪ ﻣﺜﻞ ﺭﺍ ﻫﺮ ﺟﺎﻧﻮﺭ ﺑﻠﺪ ﺍﺳﺖ !


┄┄┅┅✿❀❀✿┅┅┄┄
این متنو خوندم یاد دیروز افتادم و تفاوت نتیجه گیری من با اینا . اینا میگن ادامه بدین به خوب بودن عمو میگه ادامه ندین شما به حرف عمو گوش میکنین یا اینا ؟:|


مادر گرام ترشی هفت بیجار گذاشته بود (دارین شماها؟)

بعد آورد سر سفره برنجو که کشیدم گفتم یکم ترشی به من بدین ترشی رو گذاشتم رو اولین قاشق برنجم و به سمت دهان مبارکم بردم و بعد اون دیگه رنگ زندگی رو ندیدم

این جانب زنده زنده سوختم . آتیش کشیدم  

بعد از این حادثه گوش چپ 100% گوش راست 60% زبان 100%  زبان میانی 100% حلق 100% معده90% دچار سوختگی شدم .


 

فروش ویژه الاغ به مناسبت عید قربان تا غدیر بصورت اقساطى شروع شد:


به علت بالا رفتن قیمت لگن های ایرانی چون پراید و پژو، سقوط هواپیماهای فرسوده ، آتیش سوزی کشتی، برخورد قطارها و گرانی بنزین و ناامنی خودروهای داخلی 


 فروش ویژه الاغ  شروع شد:

مدل 97 تیپ قاطر ،
گردن هیدرولیک، نعل اسپورت     
شاسى بلند، داراى کارت یونجه
،پالان چرمى با بوق عرعربلبلى،


ا.               \\
ا          | //_  \\  |
ا     _|   |__ \\     |
ا    \\’’ـ’ | / /|\"\" ’ـ”’’)
ا   ( | \\’””/ / \"\"’/  \\
ا  |  | |      \\\\     | |          
ا   | | |     ”        | |

 


میگه معلم بچه اش مرد بود با خانوما که میشن اولیای بچه ها گروه تشکیل داده بود صحبت و تکالیف درسی میکردن بعد یکی از مامان بچه ها عکس بدون روسری داشت همین ماجرا شده بود که چرا معلم مرد با خانوما گروه تشکیل داده چرا اون خانومه اومد تو گروه عکس بی روسری شو بر نداشته؟ حالا از مهر تا اردیبهشت درباره ابن حرف میزدن هیچ  بعد تموم شدن مدرسه هم هنوز درباره اش حرف میزنن

همینجا بود که من دیگه طاقت نیاوردم گفتم خب عکس پروفایل اون خانوم اینه حالا چون تو گروه مدرسه هست بره عکسشو پاک کنه ؟ باز تاکید میکردن بله باید پاک کنه در ادامه من گفتم من نمیگم کارش درسته یا نه ولی اون خانوم اون مدلیه چرا باید عکسشو عوض کنه 

الان که پیشتون نشستم خواهرا. خیلی از ابراز عقایدم در محل کارم پشیمونم :| یه وقت اخراج نشم :| حالم از دنیای ادم بزرگا و محل کار  دو رو بودن بهم میخوره :/

 


امروز صبح یه پشه منو نیش زد من ندیدمش فقط دیدم دارم مچ پا رو میخارونم تا همین الان باهاش در گیرم یعنی هر چند ساعت یه بار میبینم دارم میخارونم چند ساعتم اصن یادم نیس و اذیت نمیکنه.  قرمزیشم نمیره یه دایره کوچولوعه . میگم نکنه نیش پشه نباشه . نکنه ناکام از دنیا بره عمو :((((

 


فردا تعطیل

________________

امروز داشتم با یه معلم حق التدریسی میحرفیدم حرف از حقوق شد گفت فک میکنی چقدر ؟گفتم یک و خورده ای دو باید باشه 

یهو پوزخندی زد گفت نه بابا به یه میلیون نمیرسه  ساعتی حساب میکنن روزایی که تعطیل باشه پول نمیگیرم 

گفتم پس شما تنها معلمی هستی که وقتی تعطیلات میشه ناراحتین 

خنده تلخی کرد و  گفت آره 

 


یک پرستار استرالیایی بعد از 5 سال تحقیقاتش در خانه‌های سالمندان ، بزرگترین حسرت‌های آدم‌های در حال مرگ را جمع کرده و 5 حسرت را که بین بیشتر آدم‌ها مشترک بوده منتشر کرده است !

1 - کاش به خانواده‌ام بیشتر محبت می‌کردم مخصوصا پدر و مادرم
2 - کاش این قدر سخت کار نمی‌کردم
3 - کاش شجاعتش را داشتم احساساتم را با صدای بلند بیان کنم
4 - کاش رابطه‌هایم را با دوستانم حفظ می‌کردم
5 - کاش شادتر می‌بودم و لحظات بیشتری می‌خندیدم.
* من احتمالا از شماره 2 پشیمون بشم  شما چی ؟؟


آقا یادتونه ما شهریور وضع مالی خوبی نداشتیم بعد هانیه خانوم گفت برام شام درست میکنه میاره بعد دید خونه تخم مرغ نداره بعد به من گفت برو تخم مرغ بخر من گفتمش من پول ندارم ؟:| 

اقا هانیه خانوم منو واس خاطر تخم مرغ ول کرد من وقتی اوضاع مالیم خوب شد گفتم چه کنم قلب هانیه خانوم بدست بیارم چه نکنم ؟ که گفتم آها :)

تصمیم گرفتم برم کشور دوست و همسایه.  برترین کشور تخم مرغی جهان ، چین :)

اقا ما رفتیم چین اونجا همه چی اکی بود ماشالله عمو چنگیزتونم یه سر و گردن ازشون سرتر بود سیبیلامون که اصن قابل مقایسه نبود خیلی مارو تحویل گرفتن خیلی تخم مرغ دادن بهمون تا اینکه یه فوضولی تو جمع گفت این همه شونه تخم مرغ میخوای چی کنی؟ 

گفتمش میخوام کیک درست کنه چشم بادومی   به تو چه آخه

اقا ما تا به خودمون اومدیم دیدیم تو یکی از بازداشتگاه های هنگ کنگ بودیم هی میگفتن کجا میخوای کیک زرد درست کنی هی ما میگفتیم ما غلط بکنیم کیک درست کنیم اصن. هی اونا میگفتن بگو میخوای کجا کیک زرد درست کنی هی من میگفتم اقا من اصن شکلاتی بازم. کیک قهوه ای دوست دارم :| 

تهش ما رو بردن دادگاه برامون حبس بریدن به جرم نقض تحریمای امریکا :| 

خلاصه بچه ها این بود ماجرای تخم مرغی عمو و علت غیبت این مدت  :| 

+هانیه خانوم کجایی ببینی بر چنگیزت چی گذشت ؟  


یه کتابی با عنوان《ایرانیان فرزندان خود را چه می نامند ؟》خوندم 

میگفت اسم "هاشم" به معنای کسی است که نان ترید میکند . معنای خوبی ندارد ولی ایرانیان چون هاشم بر میگردد به خاندان بنی هاشم و حضرت محمد برای این اسم احترام قائلند و بدون توجه به معنای اسم اون رو برای فرزندانشون انتخاب می کنند یا "میثم" . به معنای بندی است که به پای شتر میبندند که دور نرود اما ایرانیان به دلیل آوای خوشی که داره بدون توجه به معنا این اسم رو روی فرزندانشون میذارن 

حالا سوال اصلی اینه که در نامگذاری ها ما باید به عقاید مذهبی توجه کنیم ؟ به آوای خوش یا به معنای اسم ؟


ه

یک تست بسیار معتبر از پورفسور حبیبی :
 چه کسی همیشه درقلب شماجای دارد؟

 این شوخی نیست . جواب تست رانگاه نکنید

 1-عددی دلخواه بین(1-8)انتخاب کنید

 2-آنرابا10جمع کنید

 3-دوباره با5 جمع کرده 

 4-بازحاصل بدست آمده رابعلاوه8 کنید

 5-این بارعدددلخواهی راکه ابتداانتخاب کرده بودیدراازحاصل کم کنید

 حالاباتوجه به لیست زیرشخصی که همیشه درقلبتان جای داردرابیابید.
 

 1-خدا

 2-پدر

 3-مادر

 4-خواهر

 5-برادر

 6-عمو

 7-دایی

 8-عمه

 9-خاله

 10-همسر

 11-دخترعمو

 12-پسرعمو

 13-دختردایی

 14-پسردایی

 15-دخترعمه

 16-پسرعمه

 17-دخترخاله

 18-پسرخاله

 19-دخترخواهر

 20-پسرخواهر

 21-دختربرادر

 22-پسربرادر

 23_من

 24-زن عمو 

 25-زن دایی

 26-شوهرعمه

 27-شوهرخاله

 شاید زیادجا خورده باشی ولی علم هم نشون داد من همیشه توقلب شماجادارم شاید یه روزی توهم مثل من شدی!!! شایدااا
 اگه شک داری دوباره عدد انتخاب کن ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ 


ل

در ژاپن ، آروغ زدن بعد از غذا نه تنها عادت ناپسندی محسوب نمیشه بلکه این حرکت بعنوان نشانه تشکر از میزبان شناخته میشه و بعضی از مردم ژاپن برای تشکر و ادای احترام به آشپز با صدای بلند آروغ میزنن !

از این به بعد، بعد از خوردن غذا به روش ژاپنی از میزبان تشکر کنید مطمئن باشین باز دعوتتون میکنه
 


تقریبا یک ماه پیش یه پیرزنی تو استان ما غروب رفت سر باغ به باغ و محصولاتش سر بزنه اما هرگز به خونه برنگشت چون یه سگ اونو خورد !!!

شرح جزئیات خبر رو میتونین با سرچ عبارت خورده شدن پیرزن گیلانی توسط سگ در گوگل ببینید

 

حالا اینا رو گفتم که بگم امروز که درو باز کردم دیدم یه سگ صاف زل زده تو چشم من حالا من زل بزن اون زل بزن درو بستم رفتم تو 

والا بیرون چیکار دارم من :|

 


 تو یه همایش مالی بودم  تو یه اسلایدی درباره وام و باز پرداختاش چیز جالبی وجود داشت 

بعضی کشورا مثل چین سود وام منفی بود یعنی وام و میدن بعدا یه چیزم روش میدن به طرف حتما :| 

خودمونیم برای یه لحظه ام که شده دلت خواست چشم بادومی بودی


 

درکلیسا، جک از دوستش ماکس می پرسد: 
فکر می کنی میشه هنگام دعا کردن سیگار کشید؟»
ماکس میگه: 
چرا از کشیش نمی پرسی؟»

جک نزد کشیش می رود و می پرسد: می توانم وقتی در حال دعا کردن هستم، سیگار بکشم.»
کشیش پاسخ می دهد: نه، پسرم، نمیشه. این بی ادبی است.»
جک نتیجه را برای دوستش ماکس بازگو می کند.
ماکس میگه: تعجبی نداره. تو سئوالت رو درست مطرح نکردی. بگذار من بپرسم.»
ماکس نزد کشیش میره و می پرسه وقتی در حال سیگار کشیدنم می تونم دعا کنم؟»
کشیش مشتاقانه پاسخ می ده: مطمئناً، پسرم.
مطمئناََ‌!!!

حالا امروزی تر:
کسی که نماز میخونه و روزه میگیره ، میتونه اختلاس و ی کنه؟ نه!

کسی که اختلاس و ی میکنه، میتونه نماز بخونه؟ بله مطمئناً!
پس باید سوال رو درست پرسید! ‌‌‌‌‌‌ 


4 شب متوالیه که آش خوردم و این اولین بار که وقتی داشتم میخوردمش حس کردم کهیر دارم میزنم ●○

                                 --

اما . اما بهترین اتفاق امروز دقیقا وقت ناهار زنگ و زدن غذای نذری اوردن دمشون گرم 

آخ  گشنم شد:( .  الان تو زندگیم هرچی میتونم بخورم الا آش :| 

همیشه برام سوال بود اینا کیا هستن میرن آش کده به منم میگن بیا ؟:| 

وجدانا من زورم میاد پول بدم برای آش چند ماه صبر کنید یکی نذری میاره براتون دیگه :|


 

اشیاء خنده دار ماه تولدتون:

فروردین :کولمن. سرد وبی احساس

اردیبهشت: کفگیر. ساده و روراست و مهربان

خرداد: آبکش. جذاب و ملوس

تیر: شیلنگ. حساس و خودخواه

مرداد: هاونگ(هونگ). سنگین و با وقار

شهریور: آفتابه. ساده و بی آلایش

مهر: ﺩﺑﻪ ی ﺷﻮﺭ. ﺑﺎﻧﻤﻚ و رازدار

آبان: گوشتکوب. افسرده و کوبنده

آذر: جا ﻗﺎﺷﻘﻲ. ﺧﺴﺘﻪ و دلربا

دی: قوری. مغرور و زودجوش

بهمن: فرغون. کاری ومهربان

اسفند: لگن حمام. ساده و صمیمی

 


+ فقط اسفند و شهریور به خصوص شهریور


مامان : هانیه حالش بد

بابا: چطور؟

مامان: تب کرده . پاهاشم یخ :(

یهو دیدم بابا اومده تو اتاق 

پاهامو از توی پتو  پیدا کرد همچی فشار داد که نزدیک بود قطعش کنه :/

اومدم بگم اخ دردم گرفت یهو دیدم با پشت دست خوابوند تو پیشونیم:| 

خو پدر من ، لمس هم کنی میتونی دما رو متوجه بشی چرا بزن بزن راه انداختی :|

در نهایت نتیجه معاینه رو  به این ترتیب به مادر اعلام کردن :

به خواهرش زنگ بزن بگو تنها وارث خونواده اونه 

بابا :

مامان:

من:

باز هم من :


 

حتما مطالعه بفرمایید

آیا زمستان سختی در پیش است؟!

سرخ پوستان از رییس جدید پرسیدند: آیا زمستان سختی در پیش است؟ رییس جوان قبیله که نمی دانست چه جوابی بدهد گفت: برای احتیاط بروید هیزم تهیه کنید.

سپس به سازمان هواشناسی زنگ زد: آقا امسال زمستان سردی در پیش است؟ و پاسخ شنید: اینطور به نظر می آید.

پس رییس دستور داد که بیشتر هیزم جمع کنند، و بعد یک بار دیگر به سازمان هواشناسی زنگ زد: شما نظر قبلی تان را تأیید می کنید؟ و پاسخ شنید: صد در صد

رییس دستور داد که همه سرخپوستان، تمام توانشان را برای جمع آوری هیزم بیشتر بکار ببرند. سپس دوباره به سازمان هواشناسی زنگ زد: آقا شما مطمئنید که امسال زمستان سردی در پیش است؟ و پاسخ شنید: بگذار اینطور بگویم؛ سردترین زمستان در تاریخ معاصر.

رییس پرسید: از کجا می دانید؟ و پاسخ شنید: چون سرخ پوست‌ها دارند دیوانه وار هیزم جمع می‌کنند!

برخی وقتها ما خودمان مسبب وقایع اطرافمان هستیم. حالا بنظر شما خودرو، دلار، طلا، گوشت، مرغ و . باز هم گران می شود!؟
 کمتر هیزم جمع کنیم!

 


 

ﺪوم ماه ب دنیا اومدید؟
اماده ای  دﻟﻞ ﻣﺮﺘﻮ ﺑﺪﻭنی

ﻓﺮﻭﺭﺩﻦ: ﺧﻠ ﺭﻠﺲ ﺩﺭ ﺍﻭﺝ ﺷﺎﺩ ﺳﺮﺗﻮ ﻣﺰﺍﺭ ﻣﻤﺮ
اﺭﺩﺒﻬﺸﺖ: ﺍﺯ بس مهربونی به خاطر عشقت ﻣﻤﺮ☺️
ﺧﺮﺩﺍﺩ: از خندیدن زیاد میمیری

ﺗﺮ: ﺗﻮ ﻧﻤﻤﺮ ﻭ ﻟﻘﺐ ﻧﻤﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻦ ﻣﺮ
ﻣﺮﺩﺍﺩ: ﺩﻋﻮﺍ ﺮﺩﻥ ﻣﻤﺮ ﻭﻟ ﺟﺎﺕ ﺗﻮ ﺑﻬﺸﺘﻪ♥️ 
ﺷﻬﺮﻮﺭ: ﺍﺯ ﺑﺲ ﺧﻮﺑ ﺸﻢ ﻣﺨﻮﺭ ﻣﻤﺮ

ﻣﻬﺮ: ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻪ ﺘ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺩﺭﺳﺖ ﺣﺴﺎﺑ ﻣﻤﺮ ولی بعدا تو زنده میشی تا دیه بگیری، اصلا تو شری
ﺁﺑﺎن: ﺗﻮ ﺭﺍﻩ ﺩﺳﺸﻮ ﻣﻤﺮ در حالیکه دستت تو بینیته
ﺁﺫﺭ: ﺍﻻﻧﻢ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺑﻪ ﺣﺴﺎﺏ ﻣﺎ

ﺩ: بر اثر که آنهم در آغوش یار میمیری
ﺑﻬﻤﻦ: اسهال میگیری. دنیا رو به لجن میکشی ولی نمیمری چون به عزارییل رشوه دادی
ﺍﺳﻔﻨﺪ: ﺗﺎ ﻃﺮﻑ ﻣﻘﺎﺑﻠﺘﻮ ﻧﺸ ﻧﻤﻤﺮ ♥️

 

 

+ فقط بهمنش


 

ℓℓℓℓℓℓ
ℓℓℓℓ ℓ
ℓ ℓℓℓℓ
ℓℓℓℓ ℓ
ℓℓℓℓℓ
ℓℓℓℓ ℓ
ℓℓℓℓℓℓℓℓℓ

‌‌
این جوکو تو صفحه دکترا دیدم ؛ خودشون که خیلی میخندیدن!

بخند کلاس داره
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

 


 ن

یه همکلاسی داشتیم یه سال یازده تا تجدید آورده بود 
تابستون خوند همه رو قبول شد باباش بهش گفت تو که میتونی بخون خرداد قبول شو دیگه

گفته بود پدر جان اونایی که خرداد قبول میشن عقل ندارن اونا نه ماه درس میخونن سه ماه بازی میکنن 
من نه ماه بازی میکنم سه ماه درس میخونم


تمامی علائم کرونا رو دارم. تب. آبریزش بینی عطسه. و از همه مهمتر اونقدر قوی نیست که بتونه منو خونه نشین کنه که نشانه اصلیشه 

الان تنها چیزی که برام مهم اینه که من به کسی ندمش:/

دلم نمیخواد یه ویروس پخش کن باشم :/

خوبی. بدی که ندیدین سراسر خوبی بودم. خودم حلالتون میکنم :))


ابن سیرین به کسی گفت: چگونه‏ ای؟
گفت: چگونه است حال کسی که پانصد درهم بدهکار است، عیالوار است و هیچ چیز ندارد؟

ابن سیرین به خانه خود رفت و هزار درهم آورد و به وی داد و گفت: پانصد درهم به طلبکار بده و باقی را خرج خانه کن و لعنت بر من اگر پس از این حال کسی را بپرسم!

گفتند: مجبور نبودی که قرض و خرج او را بدهی.
گفت: وقتی حال کسی را بپرسی و او حال خود بگوید و تو چاره ‏ای برای او نیندیشی، در احوالپرسی منافق باشی.

رسم مردانگى و رفاقت اینچنین است

 


برف و دوس دارم برف بازی هم دوست دارم 

بودن زیر برفم دوست دارم ولی شماهم چارتا لودر بندازین تو خیابون دیگه بابا 

دیروز یه مجری داشت با یکی از مسئولین صحبت می‌کرد 

یهو طرف گفت مردم دیگه خیلی به مسئولین وابسته شدن 

مردم وابسته شدن

حرفش بهم برخورد :/

 

چند دیقه پیشم که زله اومد. منو چنگیز جامون امن فعلا. حالمون خوبه اما همشهری هم استانیامون الان شریط بدی دارن :/


یه سر رفتم داروخونه از بقل باجه اول رد شدم خانومه به آقاهه گفت ماسک نداریم . از کنارش رد شدم رفتم تو نوبت وایستادم دیدم کلی آدم مسن ریختن تو میگن ماسک میخوایم  آقاهه میگفت ماسک نداریم وقتی یکی برای سومین بار پرسید یکم عصبانی شد و به شیشه اشاره کرد گفت  نوشتیم که

.ماسک نداریم.گفت آها نوشتی. بله دوستان از الان قحطی شروع شد

سالم باشید. ❤️



پنج قورباغه در یک برکه زندگی می کردند. یک قورباغه تصمیم گرفت بپرد.
سوال:چه تعداد قورباغه باقی می ماند؟»
جواب:پنج عدد!»
چرا؟»
چون تصمیم گرفتن، انجام دادن نیست.»
درواقع تفاوت برنده با بازنده در عمل و بی عملی است.
هرگاه کسی طرحی را اجرا می‌کند، می بینید که ده نفری قبل از او به این طرح فکر کرده اند، اما فقط به آن فکر کرده اند نه عمل!
آلفرد موفتا
از کتاب عمر کوتاه نیست ما کوتاهی می کنیم 


+ بیا بریم تو حیاط یکمم هوا میخوری

_باشه

تو حیاط لب باغچه

+من جعفری میکنم تو اونور شاهی بکن

_خب

بعد چند دیقه

_دونه های این نارنجی بود؟

+ اوم قهوه ای بود

_آها. انگار بعضی هاش بالا نیومده 

+ یه چیزی شبیه زیره بود 

_ آ یعنی قیافه اش شبیه زیره بود؟ 

درحالی که میومد سمتم دستشو گرفت جلو صورتم و گفت 

_ اینو میگم 

+  آ اینا. اینا تخم یه ه هستن 

اون :

من :،

تخمها :

 


یه دانش آموز کلاس  نهم داشتم در ظاهر یکم عجیب به نظر میاد ولی در عمل و در نزدیک واقعا عجیبه اصلا اصلا حرف نمیزنه یادمه اولین جلسه که اومد آخر کلاس مامانش گفت این دو جلسه که نبوده چی؟ گفتم جزوه رو از بچه ها بگیر. خودش بخونه اگه جایی سوال داشت براش توضیح میدم همینا رو داشتم میگفتم بچه ها از آموزشگاه رفتند گفتم بدو برو ازشون بگیر. اما. همونجوری سرجاش موند

گفتم خب فردا تو مدرسه از بچه ها بگیر پس فردا پس بده بهشون. میتونی؟ مامانش گفت نه. خودتون ندارید؟

کلا عجیب بود دیگه. البته مامانش طبیعی بود. حالا چی شد اینا رو گفتم؟

همه چی بر میگرده به امروز صبح که خوابیده بودم. مامان گوشیم رو در حالی که زنگ می‌خورد آورد صداشو شنیدم گفتم خانوم حسینی شمایید؟ گفت آره ما نمی دونیم چجوری شاد نصب کنیم دوستاش بردنش توی اینستا

گفتم اینستا؟ ربطی به اینستا نداره که (البته فک کنم منظورش واتساپ بود)

داشتم بهش توضیح میدادم که گفت نه صبر کنید به خودش توضیح بدین گفتم باشه سکوت. سکوت یهو گفت هستین پای تلفن؟(من فک کردم بچه است) گفتم سلام عزیزم خوبی؟ یهو مامانه گفت نه هنوز گوشی ندادم الان میدم گفتم باشه سکوت. سکوت. سکوت. سکوت. سکوت. مامانش گفت : خب توضیح دادین بهش؟

من :

نه مگه پای تلفن بود؟ چیزی نگفت که

دوباره گوشی رو داد ولی ایندفعه سلام گفت من بهش توضیح دادم 

بابا لامصب چار ساعت گوشی دستته چرا یه اهمی اوهوم سلامی نمیکنی

واقعا عجیبه ولی به اون تیکه سکوتش فکر میکنم خندم میگیره


ظهر 12 گفتم بشینم فیلم ببینم. تخیلی بود خوب بود

طرفای 12 و ربع تلفنم زنگید اولیا بود گفت میخوام کلاس آنلاین تو بیام

گفتم من الان فیلم آموزشی میفرستم. برای ورود دوتا کد میدم طبق اون وارد بشید

ساعت 13:25 دقیقه تازه متوجه شدم حاج خانم کپی کردن پیام در واتساپ بلد نیست زورشم میاد بگه. دوباره توضیح که چجوری پیام کپی کن ده دقیقه پیش تونست متصل شه

به شدت خسته شدم احساس میکنم با سه تا دانش آموز دیر آموز پشت هم کلاس داشتم حالم خیلی بد


این روزا  مادر به هر کی زنگ میزنه 

همه داره میگن :

یک کیلو لپه یک کیلو گوشت ده بسته 

دو کیلو لپه دو کیلو گوشت ده بسته

عجیب شور شامی درست کردن افتاده تو ملت. من فقط نمیدونم چرا با مقادیر متفاوت تعداد بسته ها یکی میشه

حالا هیچکدومشون روزه هم نمیگیرن. شور افطاری دارن

آقا بذار منم اعلام کنم نمیدونم چند کیلو لپه چند کیلو گوشت ولی 6 بسته


 

این فیلمایی که مربوط به دورکاری هستن و طرف یادش میره دوربینشون خاموش کنه در نهایت لو میره با پیژامه هستن؟؟؟

شما راجع به عشق چنگیز چه فکری میکنید؟ به نظرتون من از بالا مانتو روسریم از پایین شلوار خونه ای یا کلا رسمی؟

افکار تو نو با ما در میون بذارید

*شایان ذکر است که افکار شما فاقد هیچگونه اعتبار هست


بهم نگاه کرد. تو خوشگلترین وضعیت ممکن بود 

لعنتی خواستنی تر از هر موقع بود 

اما نمیخواستمش 

وااات؟؟؟ من چه مرگمه؟ من ؟؟؟

من کسی ام که تو سلف دانشگاه. عمو ته دیگی رو می‌شناخت. همیشه عین بچه اردک می افتاد دنبالش و اون میگفت اینقدر نخور عروسیت بارون میاد 

منی که همه جور کلکی سوار می‌کرد که سهمش از اون خوشمزه بیشترین باشه. غذا دونفره رو تو قابلمه شش نفره می‌پخت که ته دیگش بیشتر بشه. چرا امروز هیچ حسی نداشتم؟ اصن ضربان قلبم نه تنها تند نمیزد. اصن ت نمی‌خورد انگار. حتی وقتی نگامو بردم اونور بعد یهو آوردم روش بازم هیچی عوض نشد. 

خیلی بد که آدما عوض میشن . الان در غم انگیز ترین لحظه هستم. کی منو درک میکنه؟. کی میتونه منو بعد از این اتفاق غم انگیز دلداری بده؟ :(((


الوعده وفا 

دیگه باید به کسایی که تو پست پایین لایک کردن جایزه بدم

http://hmmh1.blog.ir/1399/01/28/%D8%A7%D9%88%D9%86%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%85%DB%8C%DA%AF%D9%86-%D9%BE%D8%B3%D8%AA%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D9%86-%D8%A8%D8%A7%D9%85%D8%B2%D9%87-%D9%87%D8%B3%D8%AA%D9%86-

%D9%84%D8%A7%DB%8C%DA%A9-%DA%A9%D9%86%D9%86

جایزه در ادامه مطلب برای جلوگیری از طولانی شدن پست 

ادامه مطلب


امروز صبح برای چشم باز کردن دلم صبح بخیر می خواست

یادم رفته بود صبح ها می تونه همچین آپشنی هم داشته باشه

*از اینکه برای خانواده اینقدر کم وقت گذاشتم صبح خودم رو سرزنش کردم

**با توجه به اینکه هنوز در خانه نشستم قطعا برای اولین بار دیر به محل کارم میرسم

از آدمایی که سروقت نیستند خوشم نمیاد


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها